دو قطره آب ریخت رو مانیتور
اومدم با دستمال کاغذی پاک کنم دیدم قهوه ایه
تعجب کردم ، نگو گــــِـــل درست شده بود !
.
.
.
ما دانشگاه قبول شدیم زنگ زدیم خبر بدیم
گفتیم پیرزن چه میدونه شیمی و مهندسی شیمی فرق داره
گفتم مامان بزرگ شیمی قبول شدم گفت شیمی ؟ یا مهندسی شیمی ؟؟
.
.
.
از جوانمردی فقط ایستگاهش مانده
ایستگاه بعد علی آباد …. !
.
.
.
قدرت بوگاتی ۱۰۰۱ اسب بخاره
قدرت پراید ۶۳ الاغ بیبخار !
.
.
.
اینقد بدم میاد از این آدمای جَو گیرِ ضایع …
از اون روزی که رفته دانشگا ! یکی در میون انگلیسی میاد وسط حرفاش !
آخه الدنگ عین آدم حرف بزن خوب
تو که نمیتونی ۲ تا جمله کامل انگلیسی حرف بزنی
حداقل زبون مادریتو خراب نکن
.
.
.
دقت کردین ؟
اینایی که میرن کلاس گیتار ، بدون استثنا اولین آهنگی که یاد میگیرن
آهنگ خز شده و ضایعِ “اگه یه روز بری سفر” میباشد
پ.ن : از اساتید محترم خواهشمندیم یکم تنوع به خرج بدید
.
.
.
موقع خواب : بابام : گوشیرو کجا گذاشتی؟
مامانم : بالا سرت ! بابام : چرا بالا سر خودت نذاشتی؟
مامانم : چونکه سرطانزاست ….. !
یعنی عشق میچکه ها !
.
.
.
دیروز رفتم بقالی سر کوچمون یه دختر و پسر دوقلو خوشگل کوچولو تو بقالی بودن
بعدش من لپای دختررو کشیدم گفتم اسمت چیه ؟
پسره عصبی شد گفت زهرا اسمتو بهش نگو
.
.
.
- چطوری بهش بگم دوستت دارم؟
+خیلی راحت بهش بگو
- باشه بیا با تو تمرین کنیم
+باشه
- دوستت دارم
+منم دوستت دارم,خب حالا برو بهش بگو
- بهش گفتم…
.
.
.
شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه !
.
.
.
دقت کردین بیشتر مواقع احساس می کنیم گوشیمون زنگ خورده
بعد که نگاه میکنیم میبینیم یه توهم ویبره ای بیش نبوده؟؟؟
.
.
.
اون تفریحاتی که تو فرجه ی امتحان ها به ذهنم میرسه
تو تابستون به ذهنم نمیرسه! یه همچین وضعیتی داریم الان !!
.
.
.
الان یه مگــس رو مانیتورم ﻧﺸﺴﺘﻪ بود ، ﻣﯿﺨﻮﺍستم ﺑﺎ ﻣﻮﺱ
ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﻨﺪﺍﺯﻣﺶ ﺗﻮ ﺭﯾﺴﺎﯾﮑﻞ ﺑﯿﻦ ! D:
یه همچین آدمینِ توهم زده ای هستم من
.
.
.
ظالم باشی بت میگن حیوون!
مظلوم باشی میگن حیوونی…
.
.
.
دقت کردین تعداد خواننده های ایران ، از شنونده ها داره بیشتر میشه؟
.
.
.
سلامتی اونایی که وقتی دونفری از خیابون رد میشن
همیشه سمت چپ وایمیسن
آقا برامون خاسگار اومده بود این مامانمون جلو مادر پسره هعععی داش تریف مارو میکرد که آره من دخترم دکتره از هر انگشتش یه هنر میباره و همش سرش تو درس بوده و اهل هیچی نیست و ... منم خرمرگ شده بودم سرخیده بودم سرم پایین بود یهو نه گذاشت نه برداشت گفت:
ولی حاج خانوم! من از دروغ بدم میاد آشپزیش افتضاااااححححه!
منو میگی؟ زنه که رفت بش میگم : مامان این چی بود گفتی؟
برگشته میگه : حقوق پسره کم بود گفتم بذا بنده خداها امید نبندن ما که تورو نمیدیم!
من: :|
مامانم: :))))
خو مادر من ! منو چرا ضایه میکنی؟؟؟!! پسر کصصصصصصصافط اونو ضایه کن!
فک و فامیله داریم ما؟
ديشب بابابزرگ و مامان بزرگمو برديم فرودگاه بدرقه کنيم که برن مکه ، هواپيما تاخير داشت !
مامان بزرگم نگران بود ، عموم مياد دلداريش بده ميگه :اين چيزا عاديه ، تاخير داره ، نقص فني پيدا ميکنه ، سقوط ميکنه ، نگران نباش !
گواهي نامه گرفتن مامانم حدود يک سال و نيم طول کشيد قبول که شده بود افسره از مامانم خوشحال تر بود.
خواهر زادم (پنج سالشه) بهم ميگه : دلم برات تنگ شده …
ازش مي پرسم : دلت براي من تنگ شده يا موبايلم ؟
ميگه : هم موبايلت هم کامپيوترت
داداشم نوجوون بود ميرفت باشگاه کونگ فو و کشتي, منم اون موقه ها بچه بودم هر وقت که تو باشگاشون يه فن جديد بهشون ياد ميدادن ميومد تو خونه رو من اجرا ميکرد منم به ازاي هر فن پول ميگرفتم يعني از کوچيکي من با اين سختي پول درمياوردما
.
.
هف هش ساله که بودم تو یه مهمونی که تمام فک و فامیل توش بودن ، داییم بهم گفت حمید میتونی بیست بار تند و پشت سرهم بگی ( غم الا )
آقا ماهم ساده ، شروع کردیم به گفتن ، دیدیم همه از خنده با گلای قالی یکی شدن !
ماهم فکر کردیم ملت خوششون اومده که بدون غلط وتندتند داریم میگیم ، تا آخر گفتیم ، هنوزم که هنوزه بعضی از این فامیلا ما رو می بینن ، میگن چطوری الاغه !!!
ینی یه همچین بچه ساده و بی غل و غشی بودم من !
بابام از خونه رفت بیرون ماشین رو روشن کرد و رفت یه دیقه بعد دوباره صدای ماشین بلند شد و بوق های ممتد بابام . پریدم تو کوچه میگم چی شده بابا؟ میگه یعنی تو با این هیکل گندت نمی فهمی وقتی بوق می زنم یعنی گوشیمو جا گذاشتم وردار بیار!!!!!!!
خدا وکیلی راست میگه نمی دونم چرا اینو نفهمیدم! چند وقتیه خیلی خنگ شدم!!!
قربون بابای گلم برم!
.
.
.
پسر داییم اومده خونمون سرو صورتش داغون کبود!! میگم احسان دعوا کردی ؟ میگه نه چطور میگم چرا انقدر کبود و زخمی صورتت؟؟! میگه نه کیسه کشیدم صورتمو میگن واسه پوست خوبه!!!! ولی به همه میگم دعوا کردم سوتی نده!
.
.
.
ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺪﯾﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﻡِ ﺩﺭِ
ﺧﻮﻧﻪ،
ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ!ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮﯼ
ﺩﺭ،ﻣﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻫﻨﮕﻮ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ!
ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻭﻥ ﻻﻣﺼﺒﻮ ﺧﻔﻪ ﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ
زری میزنه ﺁﺧﻪ!
من